کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه شد که دامن یار از کفم رها گردید
    که بوی گل نتواند ز گل جدا گردید
    ز بیخودی چو عنان گسسته رفت از دست
    به بوی زلف تو هر کس که آشناگردید
    منم که نیست ز آرامگاه خود خبرم
    وگرنه قطره به دریا ز ابر واگردید
    نسیم عهد که یارب گذشت ازین گلشن
    که سربسر گل این باغ بیوفا گردید
    مرا به گوشه چشم عنایتی دریاب
    که استخوان من از سنگ توتیا گردید
    ز ریزش دل من اندکی خبر دار
    کسی که دامن گل از کفش رهاگردید
    چو ماه عید به انگشت می نمایندم
    ز بار درد اگر قامتم دوتاگردید
    ازان زمان که مرا عشق زیر بارکشید
    قد خمیده من قبله دعا گردید
    هزار خانه آغوش را به خاک نشاند
    ترا به خانه زین هر که رهنما گردید
    چسان ز میکده مخمور بگذرم صائب
    نمی توان ز لب بحر تشنه واگردید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha