کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کم کم دل مرا غم واندیشه می خورد
    این باده عاقبت سر این شیشه می خورد
    مسدود چون کنم که درین تنگنا مرا
    بادی به دل ز روزن اندیشه می خورد
    خون دل است روزی غم پیشگان فکر
    بیچاره آن که روزی ازین پیشه می خورد
    ضعفم رسیده است به جایی که پای من
    از موجه هوا به دم تیشه می خورد
    جایی که خون ز ناخن خورشید می چکد
    فرهاد ساده لوح غم تیشه می خورد
    نخلی است آسمان که دل ماست ریشه اش
    این نخل سرکش آب ازین ریشه می خورد
    پرورده اند شیشه افلاک را به زهر
    بیچاره آن که زخمی ازین شیشه می خورد
    موقوف یک پیاله بود زهد خشک من
    از چشم شیر برق به این بیشه می خورد
    صائب کجا رسد به هما استخوان ما
    ما را چنین که آتش اندیشه می خورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha