کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترا درخواب غفلت رفت عمر خوش عنان آخر
    نکردی دست ورویی تازه زین آب روان آخر
    به غفلت مگذران یکسر بهار زندگانی را
    چراغی برفروز ازآتش این کاروان آخر
    اگر از نوبهاران برگ سبزی نیست دربارت
    رخ زردی به دست آور در ایام خزان آخر
    ز شور عشق دروجدند ذرات جهان یکسر
    اگر پایی نکوبی، آستینی بر فشان آخر
    نمی گویم بپرداز، آنقدر فرصت کجا داری
    برآر آیینه دل یک ره از آیینه دان آخر
    نمی دانی چه گرگان ای شبان بیخبرداری
    شمار گوسفندان کن برای امتحان آخر
    غرور خواجگی چشم ترا بسته است ازدزدان
    ببین یک بار ای بیدرد عرض این دکان آخر
    به فرصت مرگ را ای بیخبر کم کم گواراکن
    چو می باید کشیدن بر سر این رطل گران آخر
    سر آمد درغم سود و زیان سرمایه عمرت
    غم سرمایه خور، تا چند از سود و زیان آخر؟
    تو کز اندیشه نان بر نمی آیی به مردن هم
    لحد خواهد ترا گشتن تنور از فکر نان آخر
    زآه خود مشو نومید اگر صدق طلب داری
    که تیر راست خواهد خوردروزی برنشان آخر
    به فکر آشیان آرایی افتادی، نمی دانی
    که ماری می شود هر خاروخس زین آشیان آخر
    به خواب غفلت از دامان شبهادست می داری
    نمی دانی که خواهد دستگیرت شد همان آخر
    مراد خویش از خاک مراد خاکساری جو
    که یابد هرچه خواهد هرکسی زین آستان آخر
    به خون غلطان شکاری چند، تازه بر کمان داری
    چو می دانی که خواهی حلقه گردید این کمان آخر
    اگر در کعبه نتوانی رسیدن از گرانجانی
    مده از دست صائب دامن سنگ نشان آخر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha