کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در نقاب است و نظر سوز بود دیدارش
    آه ازان روز که بی پرده شود رخسارش
    نازک اندام نهالی است مرا رهزن دین
    که ز موی کمر خویش بود زنارش
    نفسی کز جگر سوخته بیرون آید
    تادم صبح جزا گرم بود بازارش
    لاله ای نیست که بی داغ تجلی باشد
    محملی نیست که لیلی نبود دربارش
    به که از کوی خرابات نیاید بیرون
    هرکه چون دختر زر شیشه بود دربارش
    جان انسان چه خیال است که بی تن باشد؟
    این نه گنجی است که برسر نبود دیوارش
    نشد از هیچ نوایی دل صائب بیدار
    ناله نی مگر ازخواب کند بیدارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha