کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفته پایم به گل از پرتو چشم تر خویش
    نخل شمعم که بود ریشه من در سر خویش
    بر نیایم ز قفس گر قفسم را شکنند
    خجلم بس که ز کوتاهی بال و پر خویش
    چون گهرگرد یتیمی است لباسی که مراست
    گرد می خیزد اگر دست زنم بر سر خویش
    ازگهر سنجی این جوهریان نزدیک است
    که ز ساحل به صدف بازبرم گوهر خویش
    عالم از خامه شیرین سخنم پر شورست
    نیستم نی که ببندم به گره شکر خویش
    تا خلافش به دل جمع توانم کردن
    راه گفتار نبندم به نصیحتگر خویش !
    به شکر خنده شادی گذرد ایامش
    هرکه چون صبح به آفاق نبندد در خویش
    چه فتاده است در اندیشه سامان باشم؟
    من که چون شاخ گل از خویش ندانم سر خویش
    صائب از شرم همان حلقه بیرون درم
    سرو چون فاخته گر جا دهدم در بر خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha