کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خجلت از خرده جان می کشم از قاتل خویش
    نشود هیچ کریمی خجل ازسایل خویش!
    دلی آباد نگردید ز معماری من
    حاصلم لغزش پابود زآب و گل خویش
    ره نبردم به دلارام خود از بی بصری
    گرچه گشتم همه عمر به گرد دل خویش
    آه و صد آه که چون قافله ریگ روان
    میروم راه و ندارم خبر ازمنزل خویش
    نشد از آب شدن در صدف سینه گهر
    چه کنم گر نکنم خون دل ناقابل خویش ؟
    عالم از دست حنا بسته نگارستانی است
    من درمانده به پیش که برم مشکل خویش ؟
    چه زنم قطره درین بحر به امید کنار؟
    چون گهر گرد یتیمی است مرا ساحل خویش
    آب چون ابر کند همت سرشار، مرا
    از گهر مهر زنم گر به لب سایل خویش
    به تماشای تو هرکس ز خود آید بیرون
    تا قیامت نکند یاد ز سر منزل خویش
    زود باشد که به صد شمع و چراغم جوید
    دور کرد آن که مرا بیگنه ازمحفل خویش
    نیست از رحم به عاشق سخن سخت زدن
    چه به هم می شکنی بال و پر بسمل خویش؟
    نیست صائب به جز ازچشم تهی، چون غربال
    حاصل سعی من از خرمن بی حاصل خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha