کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟
    یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش
    این چه لطف است که برخود چونظر اندازد
    یوسفستان شود ازپرتو عارض بدنش
    آتشین لعل لب یار فروغی دارد
    که سخن همچو گهر آب شود در دهنش
    یوسفی را که من ازخیل نظر بازانم
    پرده دیده یعقوب بود پیرهنش
    داغ عشق از دل افسرده اغیار مجو
    این سهیلی است که باشد دل خونین یمنش
    یکی ازجمله خونابه کشان است سهیل
    دلبری را که منم واله سیب ذقنش
    هرگز ازسیلی اخوان نرود بریوسف
    آنچه از سبزه خط رفت به برگ سمنش
    چشم روزن ز شکرخواب نگردد بیدار
    درحریمی که بخندد لب شکرشکنش
    گر چه در بسته به یک کس نگذارند بهشت
    چه بهشتی است گذارند حریفان به منش
    صائب آن لب به خموشی جگر عالم سوخت
    تاچه باشد نمک خنده و شور سخنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha