صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۷۹: خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟ یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش این چه لطف است که برخود چونظر اندازد یوسفستان شود ازپرتو عارض بدنش آتشین لعل لب یار فروغی دارد که سخن همچو گهر آب شود در دهنش یوسفی را که من ازخیل نظر بازانم پرده دیده یعقوب بود پیرهنش داغ عشق از دل افسرده اغیار مجو این سهیلی است که باشد دل خونین یمنش یکی ازجمله خونابه کشان است سهیل دلبری را که منم واله سیب ذقنش هرگز ازسیلی اخوان نرود بریوسف آنچه از سبزه خط رفت به برگ سمنش چشم روزن ز شکرخواب نگردد بیدار درحریمی که بخندد لب شکرشکنش گر چه در بسته به یک کس نگذارند بهشت چه بهشتی است گذارند حریفان به منش صائب آن لب به خموشی جگر عالم سوخت تاچه باشد نمک خنده و شور سخنش صائب تبریزی