کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوختر می شود ازخواب گران، مژگانش
    چون فلاخن که کند سنگ سبک جولانش
    شهسواری که منم گردره جولانش
    آفتاب ازمژه جاروب کند میدانش
    برگ آسایش ازین خاک سیه کاسه مجو
    که بود از نفس سوختگان ریحانش
    مور صحرای قناعت دل شادی دارد
    که بود دست سلیمان به نظر زندانش
    تهمت سرمه به آن چشم سیه،عین خطاست
    سرمه گردی است که خیزد ز صف مژگانش
    می توان باعرق روی تو نسبت کردن
    گوهری راکه زآیینه بود میدانش
    صفحه آینه راکاغذ سوزن زده کرد
    تا چه باسینه مجروح کند مژگانش
    می رود آبله دست صدف دست بدست
    رنج ما نیست که پامال کند دورانش
    عافیت می طلبی رو سر خود گیر که عشق
    قهرمانی است که از دار بود چوگانش
    نظر تربیت از ابر ندارد صائب
    گلستانی که منم بلبل خوش الحانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha