صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۷۸: شوختر می شود ازخواب گران، مژگانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوختر می شود ازخواب گران، مژگانش چون فلاخن که کند سنگ سبک جولانش شهسواری که منم گردره جولانش آفتاب ازمژه جاروب کند میدانش برگ آسایش ازین خاک سیه کاسه مجو که بود از نفس سوختگان ریحانش مور صحرای قناعت دل شادی دارد که بود دست سلیمان به نظر زندانش تهمت سرمه به آن چشم سیه،عین خطاست سرمه گردی است که خیزد ز صف مژگانش می توان باعرق روی تو نسبت کردن گوهری راکه زآیینه بود میدانش صفحه آینه راکاغذ سوزن زده کرد تا چه باسینه مجروح کند مژگانش می رود آبله دست صدف دست بدست رنج ما نیست که پامال کند دورانش عافیت می طلبی رو سر خود گیر که عشق قهرمانی است که از دار بود چوگانش نظر تربیت از ابر ندارد صائب گلستانی که منم بلبل خوش الحانش صائب تبریزی