کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشا قزوین و باغ شاه و گلگشت خیابانش
    که از آیینه پیشانی صبح است میدانش
    گلش بار نسیم صبحگاهی برنمی تابد
    نفس دزدیده عیسی می کند سیر گلستانش
    نسیم چاشتگاهش آنقدر شاداب می آید
    که گردد سبز اگر خاری درآویزد به دامانش
    درین گلشن نهال غنچه پیشانی نمی باشد
    نسیم صبح فارغبال می گردد به بستانش
    اگر آهی به سهو از سینه عاشق برون آید
    نسیم کیمیاگر می کند چون شاخ ریحانش
    برآرد سرواگر از طوق قمری سر عجب نبود
    که بلبل می کند ازغنچه بالین درگلستانش
    ز دیوار ودرش پای دل خورشید می لغزد
    که داردطاقت نظاره آیینه رویانش؟
    مرا افکنده در دریای غم نیلوفری چشمی
    که چون خورشید عالمسوز زرین است مژگانش
    چه خواهد کردیارب با دل مجروح من صائب
    که بر شور جزا حق نمک دارد نمکدانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha