کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بس که آمیخته ناز بود رفتارش
    باشد ایمن ز چکیدن عرق رخسارش
    گو بیا سیر رخ و زلف و بنا گوشش کن
    هرکه دین و دل و طاقت نبود درکارش
    می کند نامه سربسته لب قاصد را
    نقل پیغام ز لعل لب شکربارش
    شبنم از لاله و گل نعل در آتش دارد
    که نظر آب دهد چون عرق از رخسارش
    سپر هاله ز مه وام ستاند خورشید
    هر کجاتیغ کشد غمزه بی زنهارش
    می کند حور صف آرایی مژگان درخلد
    به امیدی که شود خار سر دیوارش
    چه خیال است که درحلقه اسلام آید
    کافری را که بود موی میان زنارش
    بلبلی را که شکسته است ازو در دل خار
    می جهد آتش گل چون شرر ازمنقارش
    می دهد مرده دلان راچو دم عیسی جان
    چون نسیم سحری هرکه بود بیمارش
    ما ز خار سر دیوار گل خود چیدیم
    تا نصیب که شود وصل گل بی خارش
    دل چون شیشه مارا که پریخانه اوست
    یارب از سنگ ملامت به سلامت دارش
    آنقدرها لب شیرین سخنش دلچسب است
    که رسد پیشتر ازگوش به دل گفتارش
    می شود مشرق پروین ز به خجالت خورشید
    چون ز مستی عرق آلود شود رخسارش
    نبرد جلوه خورشید قیامت ازجا
    شبنمی راکه نظر بند کند گلزارش
    سفته ریزد گهر اشک به دامن صائب
    چشم هرکس که فتد بر مژه خونخوارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha