کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر باید درآتش رفت از رخسار گلگونش
    به دندان خون خود می گیرم از لبهای میگونش؟
    ندارد در هوسناکی گناهی عشق پاک من
    به جوش آورد خون بوسه را رخسار گلگونش
    مرا در یک نظر چون سرمه گردانید سودایی
    بلای آسمانی بود چشم آسمان گونش
    به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمی آرد
    و گرنه هرنسیمی می برد از راه بیرونش
    سفال از بوی ریحان غوطه در دریای عنبر زد
    همان خشک است مغز عاشقان از خط شبگونش
    سفر در خویش کردن بی نیازی بار می آرد
    خوشا دیوانه ای کز سینه باشد بر مجنونش
    ز عقل خام طینت پختگی جویی، نمی بینی
    که در خم جای دارد چون می نارس فلاطونش
    ز فیض عشق دارم لاله رویی درنظر صائب
    که می چسبد چو داغ لاله بردل خال موزونش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha