کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به مژگان بر نمی گردد نگاه از چشم گیرایش
    غزالان را ز وحشت باز می دارد تماشایش
    نگردد خامه بی شق سخن پرداز،حیرانم
    که چون آید برون حرف از به هم چسبیده لبهایش
    نبیند گرچه سرو از سرکشیها زیرپای خود
    کشد خط برزمین از سایه پیش قد رعنایش
    به اندک فرصتی خلخال سازد طوق قمری را
    به این عنوان اگر قامت کشد سرودلارایش
    نه گستاخی است گر برگرد آن سرو روان گردم
    که پیش از سایه من افتاده ام یک عمر درپایش
    ز طفلی از دهانش گرچه بوی شیر می آید
    شکر را نی به ناخن می کند لعل شکرخایش
    کسی چون چشم خود صائب ازان رخسار بردارد؟
    که مانع شد عرق رااز چکیدن روی زیبایش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha