صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۶۲: به مژگان بر نمی گردد نگاه از چشم گیرایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به مژگان بر نمی گردد نگاه از چشم گیرایش غزالان را ز وحشت باز می دارد تماشایش نگردد خامه بی شق سخن پرداز،حیرانم که چون آید برون حرف از به هم چسبیده لبهایش نبیند گرچه سرو از سرکشیها زیرپای خود کشد خط برزمین از سایه پیش قد رعنایش به اندک فرصتی خلخال سازد طوق قمری را به این عنوان اگر قامت کشد سرودلارایش نه گستاخی است گر برگرد آن سرو روان گردم که پیش از سایه من افتاده ام یک عمر درپایش ز طفلی از دهانش گرچه بوی شیر می آید شکر را نی به ناخن می کند لعل شکرخایش کسی چون چشم خود صائب ازان رخسار بردارد؟ که مانع شد عرق رااز چکیدن روی زیبایش صائب تبریزی