کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز گرد سرمه نتوان دید درچشم سخندانش
    مگر این گردرا بشکافدازهم تیرمژگانش
    شکوه حسن او بی دست و پا دارد تماشارا
    ازان خواب فراغت می کند دایم نگهبانش
    زطفلی گر چه پشت وروی تیغ ازهم نمی داند
    سراسر می رود در سینه ها زخم نمایانش
    به چشم من سیه کرده عالم راسیه چشمی
    که گیرد صبح محشر نسخه از چاک گریبانش
    ز بیماری ندارد چشم اوپروای دل بردن
    ولی در صید دلهاپنجه شیرست مژگانش
    چه گل چیند ز رخسار حجاب آلود او عاشق ؟
    که گلچین می رود بادست خالی از گلستانش
    کجا افتد به فکر ما اسیران ناز پروری
    که باشد یوسف مصر از فراموشان زندانش
    چرا از دست می رفتم،چرا بیمار می بودم؟
    اگر می بود بربالین من سیب زنخدانش
    مرا سیمین بری آتش به خرمن می زند صائب
    که برگ گل نماید کار اخگر درگریبانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha