کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست ما را شکوه ای از تنگی جا در قفس
    کز دل واکرده ماداریم صحرا درقفس
    بلبل از کوتاه بینی چشم برگل دوخته است
    ورنه آماده است صددام تماشا در قفس
    نیست ممکن دل شود در سینه صدچاک باز
    چون تواند بال و پر واکرد عنقا در قفس ؟
    از هم آوازان شودزندان بهشت دلگشا
    وای بر مرغی که افتاده است تنها در قفس
    نامه در رخنه دیوار نسیان مانده ای است
    از غبار کاهلی بال و پر ما در قفس
    برگ عیش از دوری احباب داغ حسرت است
    نیست آب و دانه بربلبل گوارا در قفس
    داغ غربت شعله آواز را روشنگرست
    ناله مرغ چمن گردد دو بالا در قفس
    لب درین بستانسرا چون غنچه گل وامکن
    کز زبان خویش باشد مرغ گویا در قفس
    می رسد رزق گرفتاران دنیا بی طلب
    هست آب و دانه مرغان مهیا در قفس
    روح از طول امل مانده است در زندان جسم
    بر نیارد هیچ مرغی رشته از پا در قفس
    دور باش شرم اگر حایل نگردد در میان
    تنگ بر بلبل شود از جوش گل جا در قفس
    بوی گل رابود پای دلنوازی در نگار
    بلبل بی طالع ما داشت تا جا در قفس
    ما همان از بدگمانیها دل خود می خوریم
    گرچه آماده است صائب روزی ما در قفس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha