کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برنمی آیم به تسکین دل خودکام خویش
    چون فلک در بیقراری دیده ام آرام خویش
    موجه بی دست و پا رادایه ای چون بحر نیست
    فارغم از فکر آغاز و غم انجام خویش
    چشمه امید رانتوان به خاک انباشتن
    ورنه می گشتم ز بی صیدی شکار دام خویش
    شکرستانی برای تلخکامان گشته است
    غفلت شیرین لبان ازلذت دشنام خویش
    دردسر بسیار دارد دردمندیها که من
    سوختم چون لاله تاپرکردم ازخون جام خویش
    حرص برمن دردهای نسیه راکرده است نقد
    صبح نا گردیده می افتم به فکر شام خویش
    گرچه مطلب نیست در پیغام دردآلود من
    خجلتی دارم،که نتوان گفت، از پیغام خویش
    شرم یوسف مانع رسوایی یعقوب ماست
    چشم ما درپرده دارد جامه احرام خویش
    قوت گویاییی تا در زبان خامه هست
    ثبت کن بر صفحه ایام صائب نام خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha