کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عرق رامی کند بی دست و پا لغزنده رخسارش
    دهد از دور شبنم آب، چشم خود ز گلزارش
    ز دست رعشه داران ساغر سرشار می ریزد
    تراوش می کند خون خوردن از مژگان خونخوارش
    به هر گلشن که آن شمشاد قامت درخرام آید
    خیابان می کشد چون سروقد ازشوق رفتارش
    سفید از گریه شد چون قند بادام سیه چشمان
    زخط سبز تاشد پسته ای لعل شکربارش
    امان برخیزد از شهری که دزدش باعسس سازد
    بلایی شد به خط همدست تا شد خال طرارش
    ز روی آتشین خون سمندر را به جوش آرد
    ز شکر طوطیان رامی کند دلسرد گفتارش
    نظر چون از گل بی خار این گلزار بردارم؟
    که چون مژگان دواند ریشه در دل خار دیوارش
    شود جای نفس بر شمع تنگ از جوش پروانه
    کند گر اقتباس روشنی صائب ز رخسارش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha