کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گل اندامی که من دارم نظربرروی گلرنگش
    ز رنگ آفتابی، آفتابی می شود رنگش
    نمی دانم قماش دست سیمینش، همین دانم
    که کار مومیایی می کند باشیشه ام سنگش
    نمی آید برون از خانه از شرم تماشایی
    ز بس چسبیده براندام سیمین جامه تنگش
    چه باشد صلح آن شیرین پسر را چاشنی یارب
    که چون حلوای صلح از عاشقان دل می برد جنگش
    بود چون سبزه زیر سنگ از نشو و نما عاجز
    زبان عرض حال من زتمکین گرانسنگش
    چه باشد حال دل در دست او یارب،که می پیچد
    به خود چون زلف جوهر بیضه فولاد درچنگش
    ز ترک تنگ چشمی مردمی صائب طمع دارم
    که تلخ افتاده چون بادام کوهی دیده تنگش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha