کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درآن محفل که از می برفروزد روی گلفامش
    می لعلی تراود چون لب جام ازلب بامش
    شراب صرف در پیمانه اش ممزوج می گردد
    فتاده است آبدار ازبس که لعل باده آشامش
    نگه دارد خدا ناموس عشق پاکدامن را
    که خون بوسه می آید به جوش از روی گلفامش
    نباشد زان گزند از چشم بد آن سرو سیمین را
    که دارد از لطافت نیل چشم زخم اندامش
    کند مژگان زهرآلود را انگشت زنهاری
    ز تأثیر نگاه تلخ، چشم همچو بادامش
    چه باشد بوسه اش یارب، که قاصد زان لب شیرین
    به عاشق نامه سربسته می آرد ز پیغامش
    ندانم تنگ چون دربر کشم آن سرو سیمین را؟
    که از پیراهن گل رنگ می گرداند اندامش
    چسان در حلقه آغوش گیرم سرو نازی را
    که از شوخی نگین را ازنگین دان می کند نامش
    نگردد آب چون آیینه از عکسش، که می سازد
    عرق راچشم قربانی زحیرت روی گلفامش
    گره از غنچه پیکان بهزور عطسه بگشاید
    نسیمی راکه راه افتد به زلف عنبرین فامش
    ز خط گفتم به عاشق مهربان گردد، ندانستم
    که افزاید رگ تلخی به چشم همچو بادامش
    من آن آتش نوا مرغم که صید هرکه گردیدم
    کند رقص سپند از شادمانی دانه در دامش
    سراز دنبال من چون سایه صائب برنمی دارد
    چو مجنون هر غزالی کز نظر بازی کنم رامش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha