کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جسم اگر ازیکدگر ریزد غباری گو مباش
    روح اگر ازتن هواگیرد بخاری گو مباش
    برنیاید صبح راگر دست مهر از آستین
    بردل آفاق دست رعشه داری گو مباش
    گر زجولان باز ماند آسمان طفل طبع
    خاکدان دهر را دامن سواری گو مباش
    گر نباشد آسمان و ثابت و سیار او
    گلخن ایجاد را دود وشراری گو مباش
    از زمین و آسمان عالم اگر خالی شود
    برسر گور خرابی سوکواری گو مباش
    ما حریف برق جانسوز حوادث نیستیم
    مزرع امید ما را نوبهاری گومباش
    نفس رادر دست اگر نبود عنان اختیار
    درکف بدمست تیغ آبداری گو مباش
    دست ما خالی اگر باشد ز دنیای خسیس
    یوسف گل پیرهن رامشت خاری گو مباش
    گر چراغ مه شود بر چرخ مینایی خموش
    کرم شب تابی میان سبزه زاری گو مباش
    نیست صائب شکوه ای از ساده لوحیها مرا
    برید بیضای من نقش و نگاری گو مباش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha