کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکه وقت صبح درساغر شرابی نیستش
    ازسیه روزی به طلع آفتابی نیستش
    دل به دست آور که می در ساغرش خون می شود
    باده پیمایی که برآتش کبابی نیستش
    گوشه ابروی او پیوسته باشد درنظر
    چون مه نو جلوه پا در رکابی نیستش
    باد پیمایی که دریا رانمی آرد به چشم
    پیش روشن گوهران عمر حبابی نیستش
    هرکه چون قمری سرافرازی طمع دارد ز سرو
    به ز طوق بندگی مالک رقابی نیستش
    بیشتر در راه میمانند خواب آلودگان
    خواب در منزل کند آن کس که خوابی نیستش
    بر نینگیزد ز خواب غفلتش طوفان نوح
    هرکه از اشک پشیمانی گلاب نیستش
    ازخمار باده دایم زردرویی می کشد
    هرکه درساغر زخون دل شرابی نیستش
    می دهد خار ملامت کوچه،هر جا بگذرد
    هرکه از اسباب دنیا رشته تابی نیستش
    سرو ازان در چار موسم تازه روی و خرم است
    کز تهیدستی به دل بیم حسابی نیستش
    هرکه پهلو بردم شمشیر نتواند نهاد
    در رگ جان همچو جوهر پیچ وتابی نیستش
    می کند بی آبرویی زندگی راناگوار
    خون خود رامی خورد تیغی که آبی نیستش
    از ادب دورست صائب معذرت روزسؤال
    وقت آن کس خوش که جز خجلت جوابی نیستش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha