کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس
    صد تاک خشک گشت و شرابی ندید کس
    باتشنگی بساز که در ساغرسپهر
    غیر از دل گداخته ،آبی ندیدکس
    آب حیات می طلبد حرص تشنه لب
    در وادیی که موج سرابی ندید کس
    طی شد جهان واهل دلی از جهان نخاست
    دریا به ته رسید و سحابی ندید کس
    این ماتم دگر که درین دشت آتشین
    دل آب گشت وچشم پرآبی ندید کس
    حرفی است این که خضر به آب بقا رسید
    زین چرخ دل سیه دم آبی ندید کس
    از گردش فلک ،شب کوتاه زندگی
    زان سان بسر رسید که خوابی ندید کس
    از دانش آنچه داد، کم رزق می نهد
    چون آسمان درست حسابی ندید کس
    بشکن طلسم هستی خود راکه غیر از ین
    بر روی آن نگارنقابی ندیدکس
    باد غرور در سرحیران عشق نیست
    در بحر آبگینه حبابی ندید کس
    صائب به هر که می نگرم مست و بیخودست
    هر چند ساقیی و شرابی ندید کس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha