کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تاتوان دزدید سر در جیب خود سرور مباش
    می توان گردید تا از پیروان رهبر مباش
    تا کسی انگشت نگذارد به حرفت چون قلم
    خودحسابی پیشه خود ساز، سر دفتر مباش
    در حضور اهل دل چون گل سراپا گوش شو
    پیش اهل حال چون سوسن زبان یکسر مباش
    از زبان خوش چو جوهر ریشه در دلها دوان
    تشنه خون کسان چون تیغ بدگوهر مباش
    تیغ را جوهر بود به از نیام زرنگار
    گر ز ارباب کمالی، بسته زیور مباش
    تشنگان رامی دهد تسکین به آب خشک خویش
    در مروت از عقیق سنگدل کمتر مباش
    تیرگی در آستین دارد لباس عاریت
    چون مه ناقص به نور دیگری انور مباش
    سکه از بهر روایی پشت بر زر کرده است
    زاهدان را معتقد از ترک سیم و زر مباش
    می توان تا شد بیابان مرگ از درد طلب
    نقش بالین و غبار خاطر بستر مباش
    صبح نزدیک است، نور شمع می گیرد هوا
    بیش ازین ای بیخبر در بند بال و پر مباش
    گر درین دریا نگردی بال و پر چون بادبان
    سنگ راه کشتی سیار چون لنگر مباش
    تا به خون خود نسازی تشنه صائب خلق را
    از رگ گردن به چشم مردمان نشتر مباش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha