کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    داشت امروز رخ یار حجابی که مپرس
    زد به روی دل مدهوش گلابی که مپرس
    اگر از شرم و حیا بوددوچشمش مخمور
    از عرق داشت رخش عالم آبی که مپرس
    خنده می کرد، ولی داشت ز پر کاری حسن
    درشکرخنده نهان زهر عتابی که مپرس
    گرچه می زدنگه شوخ به بازی در صلح
    داشت بابوسه دهانش شکرابی که مپرس
    داشت از سنگدلی هر مژه خونخوارش
    پیش دست از دل صدپاره کبابی که مپرس
    هر سؤالی که ازو خیرگی شوق نمود
    داد در زیر لب خویش جوابی که مپرس
    گرچه بی پرده برون آمده بود ازخلوت
    داشت از حیرت دیدار نقابی که مپرس
    ناز هر چند به دامان نگه می آویخت
    می دوید از پی دلها به شتابی که مپرس
    با خط و زلف خود از رهگذر دلها داشت
    مو شکافانه حسابی و کتابی که مپرس
    از خیال لب میگون خراباتی خود
    داشت در ساغر اندیشه شرابی که مپرس
    با خیالش دل سودایی صائب همه شب
    بود مشغول سؤالی و جوابی که مپرس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha