صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۴۴: داشت امروز رخ یار حجابی که مپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داشت امروز رخ یار حجابی که مپرس زد به روی دل مدهوش گلابی که مپرس اگر از شرم و حیا بوددوچشمش مخمور از عرق داشت رخش عالم آبی که مپرس خنده می کرد، ولی داشت ز پر کاری حسن درشکرخنده نهان زهر عتابی که مپرس گرچه می زدنگه شوخ به بازی در صلح داشت بابوسه دهانش شکرابی که مپرس داشت از سنگدلی هر مژه خونخوارش پیش دست از دل صدپاره کبابی که مپرس هر سؤالی که ازو خیرگی شوق نمود داد در زیر لب خویش جوابی که مپرس گرچه بی پرده برون آمده بود ازخلوت داشت از حیرت دیدار نقابی که مپرس ناز هر چند به دامان نگه می آویخت می دوید از پی دلها به شتابی که مپرس با خط و زلف خود از رهگذر دلها داشت مو شکافانه حسابی و کتابی که مپرس از خیال لب میگون خراباتی خود داشت در ساغر اندیشه شرابی که مپرس با خیالش دل سودایی صائب همه شب بود مشغول سؤالی و جوابی که مپرس صائب تبریزی