کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چند روزی می دهم دل رابه دلجوی دگر
    می کنم محراب خود از طاق ابروی دگر
    گر چه اوراق دل من قابل شیرازه نیست
    می کنم شیرازه اش از تار گیسوی دگر
    گر چه از ریحان جنت می چکد آب حیات
    سبزه پشت لب او راست نیروی دگر
    گر زمین باغ مشک وخاک او عنبر شود
    نشنودبلبل بغیر از بوی گل بوی دگر
    تا به چشمم نور وحدت سرمه حیرت کشید
    گشت هر داغ پلنگم چشم آهوی دگر
    تا ز سیر گلشن آن سرو خرامان پا کشید
    شد نسیم صبح را هر غنچه زانوی دگر
    وای بر من کز غرور حسن شد خط غبار
    مستی چشم ترا بیهوشداروی دگر
    تا به گرد شمع اوگردیده ام پروانه وار
    می کشم از هر پری ناز پریروی دگر
    نیست از دنیا بریدن کار هر بیجوهری
    دست دیگر خواهد این شمشیر وبازوی دگر
    بعد عمری داد گردون گر لب نانی مرا
    بهر آزار دلم شد چین ابروی دگر
    روز وشب آورده ام در معنی بیگانه روی
    چون کنم صائب، ندارم آشنا روی دگر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha