کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برگ عیش خویش را چون گل زهم پاشیده گیر
    این دکانی را که برخود چیده ای برچیده گیر
    می کند عریان چومرگ از کسوت هستی ترا
    چند روزی این لباس عاریت پوشیده گیر
    عمر جاویدان این عالم همین روزوشبی است
    پشت وروی این ورق را تاقیامت دیده گیر
    چون زهر برگی به چندین چشم می باید گریست
    یک دهن چون گل درین بستانسراخندیده گیر
    چشم می باید چون پوشیدن زدنیا عاقبت
    دیده را نادیده و نادیده هارادیده گیر
    چون افزایش رانباشد غیر کاهش حاصلی
    چند روزی خویش راچون ماه نو بالیده گیر
    ازخط و زلف نکویان دیده رغبت بپوش
    از دل بیدار، این خواب پریشان دیده گیر
    گر نخواهی بست چون حلاج لب از حرف راست
    ریسمان بهر گلوی خویشتن تابیده گیر
    چون گرانبارست از خواب گران این کاروان
    بادل صد چاک چندی چون جرس نالیده گیر
    گوش سنگین، سنگ دندان سبک مغزان بود
    هر چه در حق تو گوید مدعی نشنیده گیر
    چون به ارباب بصیرت عرض دادی جنس خویش
    در ترازوی قیامت خویش راسنجیده گیر
    نیست صائب حاصلی این عالم پرشور را
    در زمین شور تخم خویش را پاشیده گیر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha