کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رخ گلرنگش از مژگان خونخوارست گیراتر
    گل بی خار این گلزارازخارست گیراتر
    زمستی گر چه نتواند گرفتن چشم او خود را
    زخون ناحق آن روی چو گلنارست گیراتر
    نباشد دانه را هرچند همچون دام گیرایی
    ز زلف پرشکن آن خال طرارست گیراتر
    اگرچه می نماید خویش رابیماردر ظاهر
    ز خواب صبحدم آن چشم عیارست گیراتر
    خلاصی نیست هردل را که افتد درکمنداو
    زقلاب آن سرزلف سیه کارست گیراتر
    نباشد کبک را هرچند چون شهباز گیرایی
    زشاهین جلوه آن کبک رفتارست گیراتر
    یکی صد می شود در پرده شب دزدراجرائت
    به دور خط مشکین ،خال طرارست گیراتر
    به جرأت دررخ نورانی مه طلعتان منگر
    که این نورجهان افروز ازنارست گیراتر
    به آسانی زجسم عنصری جان چون برون آید؟
    که از قید فرنگ این چار دیوارست گیراتر
    به دام زلف حاجت نیست صیاد مراصائب
    زدام آن حلقه های چشم پرکارست گیراتر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha