کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    داده ام دل را به دست دشمن دین دگر
    بسته ام عهد مودت با نو آیین دگر
    با غزالان سخن کارست صیاد مرا
    کی مرا از جا برد آهوی مشکین دگر؟
    کوه دردی را که من فرهاد او گردید ه ام
    هست بر هر پاره سنگش نقش شیرین دگر
    مرده دل را بغیر از ناله جان بخش من
    بر نمی انگیزد از جا هیچ تلقین دگر
    سر مجنبان بهر تحسینم گفتار مرا
    نیست غیر از جنبش دل هیچ تحسین دگر
    از گلستانی که آن سرو خرامان بگذرد
    می شود هر شاخ پر گل دست گلچین دگر
    ناامیدی هر قدر دل را کشد درخاک وخون
    آرزو در سینه چیند بزم رنگین دگر
    هر سر موی تو چون مژگان گیرا می کند
    در شکارستان دلها کار شاهین دگر
    گفتم از پیری شود کوتاه، دست رغبتم
    قامت خم شد کمند حرص را چین دگر
    گفتم از خواب گران پیری برانگیزد مرا
    موی همچون پنبه ام گردید بالین دگر
    در سر بی مغز هرکس نیست صائب نور عقل
    دولت بیدار، گردد خواب سنگین دگر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha