کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می شود طی در ورق گرداندنی دیوان عمر
    داغ دارد شعله جواله را دوران عمر
    از نسیمی می شود زیر وزبر شیرازه اش
    چون قلم گردیده ام صدبار بر دیوان عمر
    هست بر چرخ مقوس جلوه تیر شهاب
    در زمین طینت ما خاکیان جولان عمر
    نقطه آغاز باشد چون شرر انجام او
    دل منه چون غافلان بر چهره خندان عمر
    گر چه از قسمت بود صدسال بر فرض محال
    طی به یک تسبیح گرداندن شود دوران عمر
    مانع است از سبز گردیدن روانی آب را
    ترمکن چون خضر لب از چشمه حیوان عمر
    موجه ریگ روان را نعل در آتش بود
    ساده لوح آن کس که می پیچد به کف دامان عمر
    در جوانی خاکساری پیشه کن آسوده شو
    برزمین چون نقش خواهی بست درپایان عمر
    نیست جز خون روزی اطفال صائب در رحم
    می توان بردن به پایان راه از عنوان عمر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha