کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از شب نشین هند دل من سیاه شد
    عمرم چو شمع در قدم اشک وآه شد
    پنداشتم ز هند شود بخت تیره سبز
    این خاک هم علاوه بخت سیاه شد
    صبح وطن کجاست که در شام انتظار
    چون شمع افسر وکمرم اشک وآه شد
    بگذر زحسن گندمی ومگذر از بهشت
    زین برق فتنه خرمن آدم تباه شد
    باشد همیشه در صف عشاق سربلند
    آن را که آه ابلق طرف کلاه شد
    می جستم از زمین خبر صدق لب به لب
    از غیب اشاره ام به دم صبحگاه شد
    محراب سر به سجده افتادگی نهاد
    روزی که طاق ابروی او قبله گاه شد
    سنگ ملامت از کف طفلان گرفت اوج
    داغ جنون به فرق مرا تا کلاه شد
    از بس چراغ دیده به راه تو سوختیم
    از پیه دیده شعله نور نگاه شد
    غافل نظر به چهره زرد منش فتاد
    زان روز باز رنگ ز رخسار کاه شد
    صائب چه اعتبار براخوان روزگار
    یوسف به ریسمان برادر به چاه شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha