کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برانگیزد غبار از مغز جان درد
    برآرد گرد از آب روان درد
    که می گیرد عیار صبرها را
    اگر گیرد کناری از میان درد
    تو مست خواب و ما را تا گل صبح
    سراسر می رود در استخوان درد
    نمی دادند درد سر دوا را
    اگر می داشتند این ناکسان درد
    به درد آمد دلت از صحبت من
    ندانستی که می باشد گران درد
    به دنبال دوا سرگشته زانم
    که در یک جا نمی گیرد مکان درد
    همان دردی که ما داریم خورشید
    چو برگ بید می لرزد ازان درد
    اگر بازوی مردی را بگیرد
    نخواهد کرد دست آسمان درد
    اگر هر موی صائب را بکاوند
    فتاده کاروان در کاروان درد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha