کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حسن را در کار نبود باده ناب دگر
    چشمه خورشید مستغنی است از آب دگر
    هرکه را بر طاق ابروی تو افتاده است چشم
    نیست ممکن سر فرود آرد به محراب دگر
    صبح آگاهی شود گفتم مرا موی سفید
    چشم بی شرم مرا شد پرده خواب دگر
    از کهنسالی امید سیر چشمی داشتم
    قامت خم شد ز حرص طعمه قلا ب دگر
    این زمین شور از خود آب بر می آورد
    نیست حاجت خانه ما را به سیلاب دگر
    گرچه در ظاهر ز دنیا چشم خود پوشیده ام
    می تراود هر نفس زین زخم خوناب دگر
    گفتم از دنیا بشویم دست چون دل خون شود
    این شفق شد از هواجویی می ناب دگر
    از مروت نیست ای ابر بهار استادگی
    مزرع ما خوشه می بندد به یک آب دگر
    در حریم سینه ما فرش باشد آه سرد
    نیست حاجت کلبه مارا به مهتاب دگر
    گر چه در حاجت روایی کعبه طاق افتاده است
    دردمندان رادل چاک است محراب دگر
    آه کز سرگشتگی آب روان عمر را
    هست چون زنجیر از هر حلقه گرداب دگر
    از نصیحت گوهری هر کس به گوش من کشید
    صائب از بهر گرانی گشت سیماب دگر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha