کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تخم مهری گر به دلها می فشاند روزگار
    دانه از بهر درودن می دماند روزگار
    برد چون خورشید هرکس رابه اوج اعتبار
    بر زمین چون سایه آخر می کشاند روزگار
    از سگ دیوانه نتوان آشنایی چشم داشت
    زخم دندانی به هرکس می رساند روزگار
    تا دل مغرور من جایی نمی گیرد قرار
    گر به سهو از چهره ام گردن فشاند روزگار
    از تو باشد گر همه روی زمین، از خودمدان
    کانچه داد امروز، فردا می ستاند روزگار
    می کند استاده دار عبرتی هم بردرش
    هر که رابر کرسی زر می نشاند روزگار
    با کمال بی حیایی، همچو شرم آلودگان
    می دهد رنگی و رنگی می ستاند روزگار
    دستگیری می کند بهر فکندن خلق را
    نخل از بهر بریدن می نشاند روزگار
    صائب لب تشنه راعمری است چون موج سراب
    بر امید آب هر سو می دواند روزگار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha