کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار
    کزکجی بیش است عیب راستی در تیرمار
    می زند ناخن به داغ عشق،سیر لاله زار
    شاخ وبرگی می دهد دیوانگی را نو بهار
    در بیابانی که مارا می دواند شور عشق
    کوهکن با بیستون طفلی بود دامن سوار
    پیر کنعان ار نظر بازی ندارد شکوه ای
    پاکبازست از پشیمانی حریف این قمار
    حلقه زهگیر شد قد خدنگ سرو را
    طوق قمری ز انفعال قامت موزون یار
    همچو مستان سر به پای یکدگر بنهاده اند
    در حریم نرگس بیمار او خواب و خمار
    غنچه هر وقتی که خواهد می تواند گل شدن
    گل نگردد غنچه، دل را از شکفتن پاس دار
    جای خود را تا به چشم فتنه جوی او سپرد
    در شکر خواب فراغت رفت چشم روزگار
    از دل ما بیقراری گرد کلفت می برد
    می زداید آستین موج از دریا غبار
    گر چه عقل و هوش و دین و دل به پای او فشاند
    می کشد شرمندگی صائب همان از عشق یار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha