کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عیش جهان به رند می آشام داده اند
    خط مسلمی به لب جام داده اند
    از بر گریز حادثه ریزند گل به جیب
    آزادگان که ترک سرانجام داده اند
    آسودگی ز خاطر نام آوران مجو
    کاین منزلت به مردم گمنام داده اند
    جمعی که حلقه بر در ابرام می زنند
    با خود قرار تلخی دشنام داده اند
    از جستجوی رزق چه آسوده خاطرست
    آن را که دانه از گره دام داده اند
    مالیده اند بر لب خود خاک عاشقان
    از دور بوسه گر به لب بام داده اند
    ترسم ز بوسه لب ساقی کنند کم
    بوسی که میکشان به لب جام داده اند
    هرگز نصیب بوسه ربایان نگشته است
    ما را حلاوتی که ز پیغام داده اند
    عذرم بجاست پخته اگر دیر می شوم
    شیر مرا ز صبح ازل خام داده اند
    نقصان نکرده است کسی از ملایمت
    قند از زبان چرب به بادام داده اند
    تیغ فسان کشیده میدان جراتند
    آنها که تن به سختی ایام داده اند
    از خود گسستگان ز جان دست شسته را
    در راه سیل لنگر آرام داده اند
    جمعی که دیده اند سرانجام بیخودی
    نقد حیات خویش به یک جام داده اند
    پر سر کشی مکن که ز آغوش فاخته است
    هر سرو را که در چمن اندام داده اند
    از شوق کعبه چشم تو کرده اند اگر سفید
    منشین ز پا که جامه احرام داده اند
    صائب چه فارغند ز اندیشه حساب
    جمعی که کار آخرت انجام داده اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha