کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل چون تهی از دردوغم یار توان کرد
    این ظلم چسان بر دل افگار توان کرد
    هر دل که پرازخون شود از داغ عزیزان
    از گریه محال است سبکبار توان کرد
    این درد نه دردی است که بیرون رود از دل
    این داغ نه داغی است که هموار توان کرد
    آن صبر نداریم که خاموش نشینیم
    آن زهره نداریم که اظهار توان کرد
    ما بیخبران نقش سراپرده خوابیم
    ماراچه خیال است که بیدار توان کرد
    چون لاله درین سبز چمن داغ جگر سوز
    تحصیل به خونابه بسیار توان کرد
    اکنون که خبر دارشد از چاشنی درد
    مشکل که علاج دل بیمار توان کرد
    دستی که گل آلود شد از سبحه تزویر
    چون در کمر رشته زنار توان کرد
    در معرکه عشق که گردون سپر انداخت
    با بیجگری صبر چه مقدار توان کرد
    قرب خس و خارست جگرسوز وگرنه
    سیر چمن از رخنه دیوار توان کرد
    از روزنه عالم غیب است فتوحات
    چون قطع امید از دهن یار توان کرد
    غم نیز ز بیتابی ما روی نهان کرد
    صائب به چه تسکین دل زار توان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha