کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رنگ خط برلعل جانان ریختند
    خار در پیراهن جان ریختند
    سبزه خط جوش زد از لعل یار
    طوطیان در شکرستان ریختند
    در تماشای تو ارباب نظر
    بر سر هم همچومژگان ریختند
    تا ز ابرشیشه برق باده جست
    می پرستان همچو باران ریختند
    زاهدان از حیرت رخسار تو
    باده ها بر روی قرآن ریختند
    خنده کردی در گلستان غنچه ها
    شور محشر در نمکدان ریختند
    از شکر خند تو موران زیر خاک
    قندها از شیره جان ریختند
    از شراب لایزالی ساقیان
    جرعه ای بر خاک انسان ریختند
    هر کسی را هر چه بایست از ازل
    در کنار رغبتش آن ریختند
    سبحه پیش زاهدان انداختند
    نقل پیش می پرستان ریختند
    بر سر بالین بیماران عشق
    سنبل خواب پریشان ریختند
    خاکساران را به چشم کم مبین
    چون عبیر از زلف جانان ریختند
    دلبران از قامت همچون خدنگ
    در جگر ها تخم پیکان ریختند
    نه لگن در گریه ماغوطه زد
    شمع ما را خوش به سامان ریختند
    گوهر جان را سبکروحان عشق
    چون عرق از جبهه آسان ریختند
    از محیط تلخکامیهای ما
    قطره ای در کام عمان ریختند
    جرعه ای آمدفزون از ظرف ما
    صبحدم را در گریبان ریختند
    چون نریزدگوهر دندان خلق
    خون نعمتهای الوان ریختند
    صائب از شرم تو ارباب سخن
    یکقلم در آب دیوان ریختند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha