صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۵۱۸: رنگ خط برلعل جانان ریختند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رنگ خط برلعل جانان ریختند خار در پیراهن جان ریختند سبزه خط جوش زد از لعل یار طوطیان در شکرستان ریختند در تماشای تو ارباب نظر بر سر هم همچومژگان ریختند تا ز ابرشیشه برق باده جست می پرستان همچو باران ریختند زاهدان از حیرت رخسار تو باده ها بر روی قرآن ریختند خنده کردی در گلستان غنچه ها شور محشر در نمکدان ریختند از شکر خند تو موران زیر خاک قندها از شیره جان ریختند از شراب لایزالی ساقیان جرعه ای بر خاک انسان ریختند هر کسی را هر چه بایست از ازل در کنار رغبتش آن ریختند سبحه پیش زاهدان انداختند نقل پیش می پرستان ریختند بر سر بالین بیماران عشق سنبل خواب پریشان ریختند خاکساران را به چشم کم مبین چون عبیر از زلف جانان ریختند دلبران از قامت همچون خدنگ در جگر ها تخم پیکان ریختند نه لگن در گریه ماغوطه زد شمع ما را خوش به سامان ریختند گوهر جان را سبکروحان عشق چون عرق از جبهه آسان ریختند از محیط تلخکامیهای ما قطره ای در کام عمان ریختند جرعه ای آمدفزون از ظرف ما صبحدم را در گریبان ریختند چون نریزدگوهر دندان خلق خون نعمتهای الوان ریختند صائب از شرم تو ارباب سخن یکقلم در آب دیوان ریختند صائب تبریزی