کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نظر به روی تو خورشید آب وتاب ندارد
    بدیهه عرق شرم آفتاب ندارد
    اگر چه هست برآن زلف پیچ وتاب مسلم
    نظر به موی میان تو پیچ وتاب ندارد
    دماغ خشک مرا کرد نامه تو معطر
    که گفته است گل کاغذی گلاب ندارد
    چگونه نرم شود از فغانم آن دل سنگین
    که گر به کوه رسد ناله ام جواب ندارد
    ز آبروست گرانقدر آدمی به نظرها
    به نرخ خاک بود گوهری که آب ندارد
    خوشا کسی که درین خاکدان به غیر دردل
    دگر امید گشایش به هیچ باب ندارد
    بود ز طول امل تار و پود طینت پیران
    زمین شور به جز موجه سراب ندارد
    ستاره سوز بود آفتاب صبح قیامت
    بیاض گردن او خال انتخاب ندارد
    ز بخت ماست چنین تلخ گوی آن لب شیرین
    وگرنه آب گهر موج انقلاب ندارد
    اثر ز آبله شکوه نیست در دل عارف
    ز آرمیدگی این بحر یک حباب ندارد
    بس است بیخبری عذر خواه باده پرستان
    گناه عالم آب اینقدر عتاب ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha