کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دامن دشت عدم گیاه ندارد
    وای بر آن کس که زاد راه ندارد
    راز دل عاشقان ز سینه عیان است
    عرصه محشر گریزگاه ندارد
    بیخبرست از بهار عالم بالا
    باغ وجودی که سرو آه ندارد
    روشنی سینه ها ز روزن داغ است
    تیره بود هر شبی که ماه ندارد
    هر سر موی تو تیغ ملک گشایی است
    هیچ شهی این چنین سپاه ندارد
    در دل خرسند آه سردنباشد
    بادخزان در بهشت راه ندارد
    سیر نشد تشنه ای ازان لب نوخط
    آب حیات این دل سیاه ندارد
    اشک مرا چون صدف دلی نپذیرفت
    وای به ابری که خانه خواه ندارد
    رنگ برون می زند ز شیشه صافی
    چرخ عنان مرا نگاه ندارد
    هر که برآید ز سردسیر تعین
    فکر لباس وغم کلاه ندارد
    تا نشوی آشنای عالم مشرب
    قصر وجود تو پیشگاه ندارد
    عذر پسندیده است لیک ز نادان
    جرم خردمند عذر خواه ندارد
    در نظر اعتبار عشق عزیزست
    صائب اگر قدر خاک راه ندارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha