کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگه ز چشم تو چون چنان نشأه مدام نگیرد
    چگونه این می بیرنگ رنگ جام نگیرد
    چه گردها که ز معموره وجود برآید
    اگر حجاب ترا دامن خرام نگیرد
    سلام ما چه که از حسن بی مثال به جایی
    رسیده است کز آیینه هم سلام نگیرد
    به زیر گرد خط آن زلف رفته رفته نهان شد
    که خون صید محال است چشم دام نگیرد
    چنان ز لعل تو سیراب شد زمین جگرها
    که هیچ تشنه جگر از عقیق نام نگیرد
    سراب باد محیطی که تشنه ای ننوازد
    شکسته باد سبویی که دست جام نگیرد
    چو سایه محمل لیلی نهد سراز پی مجنون
    شکوه حسن اگر ناقه را زمام نگیرد
    عبث به دیده حسرت مبین به عمر سبک رو
    که پیش آب روان را کسی به دام نگیرد
    تو تا به خویش نپیچی نفس شمرده نگردد
    تو تا چو بحر نجوشی سخن قوام نگیرد
    چنین که در دهن تیغ می رود خط مشکین
    عجب که کشور حسن ترا تمام نگیرد
    مکش به وعده ز دامان یار دست چو صائب
    که هر که پخته بود کار خویش خام نگیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha