کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یک شعله شوخ است که دیدار نماید
    گاه از شجر طور وگه از دار نماید
    گاهی چو تبسم ز لب غنچه بخندد
    گاهی چو خلش از مژه خار نماید
    سر حلقه تسبیح شود گه چو موذن
    چون تاب گه از رشته زنارنماید
    توفیق کلاه نمدفقر نیابد
    هر کس که به ما طره دستار نماید
    تا یافته بلبل که در آن بزم رهم نیست
    گل را به من از دور به منقار نماید
    شد دست ودل مشتریان در پی یوسف
    گوهر چه درین سردی بازارنماید
    طوطی بچشانم به تو شیرین سخنی را
    گر رو به من آن باعث گفتار نماید
    عیاری زلف است پریشانی ظاهر
    پر کاری چشم است که بیمارنماید
    صائب سخن تازه من آب حیات است
    کی روی به هر تشنه دیدارنماید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha