صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۴۴۵: یک شعله شوخ است که دیدار نماید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک شعله شوخ است که دیدار نماید گاه از شجر طور وگه از دار نماید گاهی چو تبسم ز لب غنچه بخندد گاهی چو خلش از مژه خار نماید سر حلقه تسبیح شود گه چو موذن چون تاب گه از رشته زنارنماید توفیق کلاه نمدفقر نیابد هر کس که به ما طره دستار نماید تا یافته بلبل که در آن بزم رهم نیست گل را به من از دور به منقار نماید شد دست ودل مشتریان در پی یوسف گوهر چه درین سردی بازارنماید طوطی بچشانم به تو شیرین سخنی را گر رو به من آن باعث گفتار نماید عیاری زلف است پریشانی ظاهر پر کاری چشم است که بیمارنماید صائب سخن تازه من آب حیات است کی روی به هر تشنه دیدارنماید صائب تبریزی