کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سر چون گران شد از می دستارگو نباشد
    در بحر گوهر از کف آثار گو نباشد
    از مشت آب سردی دیگی نشیند از جوش
    در بزم می پرستان هشیار گو نباشد
    از شرم عشق ما راچون نیست دست چیدن
    گلهای این گلستان بی خار گو نباشد
    درمان چو می شود درد چون کرد کامرانی
    منت کش طبیبان بیمار گو نباشد
    پیمانه ای که باید بر خاک ریخت آخر
    از آب زندگانی سرشار گو نباشد
    چون غنچه دل ز هریک باید چو عاقبت کند
    برگ نشاط مارابسیار گو نباشد
    در بزم آفرینش چشم سیه دل ما
    عبرت پذیر چون نیست بیدارگو نباشد
    بادا روان سلامت گر جسم ریزد از هم
    بر روی گنج گوهر دیوارگو نباشد
    کاری که دلنشین نیست محتاج کارفرماست
    چون کار دلپذیر ست سرکارگو نباشد
    زهری که عادتی شد چون شکرست شیرین
    غم سازگار چون شد غمخوارگو نباشد
    قدر خزف نباشد بی جوهری گهررا
    هر جا سخن رسی نیست گفتارگو نباشد
    گر بخت سبزما را قسمت نشد ز گردون
    بر آبگینه مازنگارگو نباشد
    چون می شود به سوهان هموار نفس سرکش
    وضع جهان هستی هموارگو نباشد
    صائب چو می توان شد از یک دو جام گلزار
    در پیش چشم ما را گلزارگو نباشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha