کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خال ترا ز دیده تر سبز کرده اند
    این دانه را به خون جگر سبز کرده اند
    ریحان به خط پشت لب او کجا رسد
    کاین سبزه رابه آب گهرسبزکرده اند
    سنگین دلی تو ورنه اسیران به آب چشم
    در مغز سنگ تخم شرر سبز کرده اند
    مانند طوطیان پروبال مرا به زهر
    در آرزوی تنگ شکر سبز کرده اند
    بسیار تخم سوخته را درزمین شور
    صاحبدلان ز فیض نظر سبز کرده اند
    چون بس کنم ز گریه که نخل مرا چو شمع
    از بهر اشک پاک گهر سبز کرده اند
    خشکی مکن که نخل ترا با دو صد امید
    خونین دلان برای ثمر سبز کرده اند
    ایمن نیم ز سرزنش پای رهروان
    کشت مرا به راهگذر سبز کرده اند
    دل در جهان مبند که این نونهال را
    از بهر سرزمین دگر سبز کرده اند
    هرگز نمی شود علف تیغ حادثات
    کشتی که از دو دیده تر سبز کرده اند
    صائب هزار کاسه پر زهر خورده اند
    تا نام خویش اهل هنر سبز کرده اند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha