کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ساقی دهن شیشه ما باز به لب کرد
    جان عجبی در تن ارباب طرب کرد
    دریا نه کریمی است که بی خواست نبخشد
    بیهوده صدف باز دهن را به طلب کرد
    خامش منشینید که از خامشی شمع
    پروانه بی غیرت ما روز به شب کرد
    با کوزه سربسته ز دریا چه توان برد
    محروم ز وصل تو مرا شرم وادب کرد
    برگی است خزان دیده که از ثمرش نیست
    دستی که طمعکار بدآموز طلب کرد
    بی ابر صدف قطره ای از بحر نیابد
    درعالم امکان نتوان ترک سبب کرد
    پیوست به گل خورشید جهان روشنی شمع
    زان گریه جانسوز که در دامن شب کرد
    از چوب گل آتش ننهد سرکشی از سر
    عاقل نتوان اهل جنون رابه ادب کرد
    در خواب زد از دولت بیدار جهان دست
    از ساده دلی هر که تفاخر به نسب کرد
    آراست نسب نامه خود را به دو مطلع
    هر کس نسب خویش مزین به حسب کرد
    در خلوت خورشید ز خمیازه آغوش
    بیطاقتی صبح مرا مست طلب کرد
    صائب چه کند باده ننوشد که درین بزم
    هشیار ز جانان نتوان بوسه طلب کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha