کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از خال توان راه به آن کنج دهان برد
    بی خضر به سرچشمه جان پی نتوان برد
    بیرون سری از سبزه خط تو نبردم
    هر چند سوادم سبق از آب روان برد
    چون کار برآن کنج دهن تنگ نگردد
    مور خط اوره به شکر خند نهان برد
    غم از دل ما کم نکند خنده که تلخی
    از طینت بادام به شکر نتوان برد
    از من قدمی چند بود سنگ نشان پیش
    از بس به رهش پای مرا خواب گران برد
    تا چند بود گوش برآواز شکستن
    رنگ از رخ من شکوه به دیوان خزان برد
    روزی که کمر بست میانش به نزاکت
    آن روز دل صائب مسکین ز میان برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha